گم کرده چنان شبزدگان فردا را
خفتیم دو روزه فرصتِ دنیا را
دوباره سرخه تموم دفترم
داره خون از چشای قلم میاد
شکوه تاج ایمان بر سر ماست
شجاعت قطرهای از باور ماست
بوی خداست میوزد از جانبِ یمن
از یُمنِ عشق رایحهاش میرسد به من
آیا چه دیدی آن شب، در قتلگاه یاران؟
چشم درشت خونین، ای ماه سوگواران!...
از زخم شناسنامه دارند هنوز
در مسجد خون اقامه دارند هنوز