دوباره سرخه تموم دفترم
داره خون از چشای قلم میاد
شکوه تاج ایمان بر سر ماست
شجاعت قطرهای از باور ماست
این روزها چقدر شبیه ابوذرند
با سالهای غربت مولا برادرند
چشمان تو دروازۀ راز سحر است
پیشانیات آه، جانماز سحر است
هشدار! گمان بینیازی نکنیم
با رنگ و درنگ، چهرهسازی نکنیم
از زخم شناسنامه دارند هنوز
در مسجد خون اقامه دارند هنوز