با آنکه دلم شکستۀ رنج و غم است
در راه زیارت تو، ثابتقدم است
اوقات شریف ما به تکرار گذشت
مانند همیشه کار از کار گذشت
علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
هستی ندیده است به خود ماتم اینچنین
کی سایهای شد از سر عالم کم اینچنین؟
برای لحظۀ موعود بیقرار نبودم
چنانکه باید و شاید در انتظار نبودم
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
پس از قرنها فاصله تا علی
نشستهست در خانه تنها، علی