هميشه بازی دنيا همين نمیماند
بساط غصب در آن سرزمين نمیماند
سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
از لحظۀ پابوس، بهتر، هيچ حالی نيست
شيرينیِ اين لحظهها در هر وصالی نيست
سوختی پیشتر از آن که به پایان برسی
نه به پایان، که به خورشیدِ درخشان برسی
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری