مهمان ضیافت خطر هیچ نداشت
آنگاه که میرفت سفر هیچ نداشت
خونین پَر و بالیم؛ خدایا! بپذیر
هرچند شکستهایم، ما را بپذیر
کسی مانند تو شبها به قبرستان نمیآید
بدون چتر، تنها، موقع باران نمیآید
آیینه و آب، حاصل یاد شماست
آمیزۀ درد و داغ، همزاد شماست
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس