تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
بایست، کوه صلابت میان دورانها!
نترس، سرو رشید از خروش طوفانها!
بحث روز است صحبت از غم تو
سرخ مانده هنوز پرچم تو
دشتی پر از شقایق پرپر هنوز هست
فرق دو نیم گشتۀ حیدر هنوز هست
در این سیلی پیامی آشکار است
که ما را باز با این قوم کار است
خوشا سری که سرِ دار آبرومند است
به پای مرگ چنین سجدهای خوشایند است
النّمِر باقر النّمِر برخیز
باز هم خطبۀ جهاد بخوان
آه ای بغض فروخورده كمی فریاد باش
حبس را بشكن، رها شو، پر بكش، آزاد باش