سبکبالان خرامیدند و رفتند
مرا بیچاره نامیدند و رفتند
روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم
به رغم سیلی امواج، صخرهوار بایست
در این مقابله چون کوه استوار بایست!
ما را نترسانید از طوفان
ما گردباد آسمان گردیم
يك بار ديگر بازى دار و سر ما
تابيده خون بر آفتاب از پيكر ما