گم کرده چنان شبزدگان فردا را
خفتیم دو روزه فرصتِ دنیا را
گریه کن لؤلؤ و مرجان، که هوا دم کرده
چاهِ کوفه عطشِ چشمۀ زمزم کرده
بوی خداست میوزد از جانبِ یمن
از یُمنِ عشق رایحهاش میرسد به من
سلامٌ علی آل طاها و یاسین
سلامٌ علی آل خَیرِ النَّبِیِّین
يك بار ديگر بازى دار و سر ما
تابيده خون بر آفتاب از پيكر ما