فرو میخورد بغض در گلو را
عقب میزد پَرِ هر چه پتو را
در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد
وقت جوابِ همسفران بر امام شد
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش
وضو گرفتهام از بهت ماجرا بنویسم
قلم به خون زدهام تا كه از منا بنویسم
روشنتر از تمام جهان، آسمان تو
باغ ستارههاست مگر آستان تو؟