ای شهید بیگناه
ای شهید مشهد چراغ
هله! ای باد که از سامره راهی شدهای
از همان شهر پر از خاطره راهی شدهای
داغ تو در سراچۀ قلبم چه میکند؟
در این فضای کم غم عالم چه میکند؟
شنیدم از لب باد صبا حسین حسین
نوای ما، دم ما، شور ما، حسین حسین
ای کاش غیر غصۀ تو غم نداشتیم
ماهی به غیر ماه محرم نداشتیم
اگرچه در نظرت آنچه نیست، ظاهر ماست
سیاهجامۀ سوگت لباس فاخر ماست
قلم چو کوه دماوند سخت و سنگینبار
ورق کبوتر آتش گرفتهای تبدار
حسود حُسن تو برگ گل است، شبنم هم
اسیر عصمت تو آسیهست، مریم هم
از «من» که در آینهست بیزارم کن
شبنم بنشان به چهرهام، تارم کن
با دشمن خویش روبهرو بود آن روز
با گرمی خون غرق وضو بود آن روز
آه است به روی لب عالم، آه است
هنگام وداع سخت مهر و ماه است
عشق با نامِ شما درصددِ تاختن است
نام تو معنی دل بردن و دل باختن است
تو با حقّی و حق با توست؛ حق پشت و پناه تو
بدیها دور بادا از وجود خیرخواه تو
برگشتنت حتمیست! آری! رأس ساعت
هرچند یک شب مانده باشد تا قیامت
تا آمدی کمی بنشینی کنارمان
تقدیر اشاره کرد به کم بودن زمان
باید به همان سال دهم برگردیم
با بیعت در غدیر خم برگردیم
عمریست گفتهایم به عشق تو یا علی:
«یا مَظهرَ العَجائِبُ یا مرتضی علی»
هم تو هستی مقابل چشمم
هم غمت کرده دل به دل منزل
رسیدم دوباره به درگاه شاهی
چه شاهی که دارد ز شاهان سپاهی...
مرا سوزاند آخر، سوز آهی
که برمیخواست از هُرم گناهی
تو را اینگونه مینامند مولای تلاطمها
و نامت غرش آبی آوای تلاطمها
وقتی پدرت حضرت حیدر شده باشد
باید که تو را فاطمه مادر شده باشد
بگو که یکشبه مردی شدی برای خودت
و ایستادهای امروز روی پای خودت
جایی که کوه خضر به زحمت بایستد
شاعر چگونه پیش تو راحت بایستد