به رگبارِ ستم بستند، در باغِ حرم «دین» را
به خون خویش آغشتند چندین مرغ آمین را
آهن شدهایم و دلمان سنگ شده
دلسنگی ما بی تو هماهنگ شده
اگرچه در نظرت آنچه نیست، ظاهر ماست
سیاهجامۀ سوگت لباس فاخر ماست
یاد تو گرفته قلبها را در بر
ماییم و درود بر تو ای پیغمبر
عشق با نامِ شما درصددِ تاختن است
نام تو معنی دل بردن و دل باختن است
تو با حقّی و حق با توست؛ حق پشت و پناه تو
بدیها دور بادا از وجود خیرخواه تو
بین غم آسمان و حسرت صحرا
ماه دمیدهست و رود غرق تماشا
اين ماه، ماهِ ماتم سبط پيمبر است؟
يا ماه سربلندى فرزند حيدر است؟
ای چشمههای نور تو روشنگر دلم
ای دست آسمانی تو بر سر دلم