حُسنِ یوسف رفتی اما یاسمن برگشتهای!
سرو سبزم از چه رو خونین کفن برگشتهای؟
شرط محبت است بهجز غم نداشتن
آرام جان و خاطر خرم نداشتن
برداشت به امیّد تو ساک سفرش را
ناگفتهترین خاطرۀ دور و برش را
اگرچه در شب دلتنگی من صبح آهی نیست
ولی تا کوچههای شرقی «العفو» راهی نیست
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت