روزی که عطش به جان گلها افتاد
از جوش و خروش خویش، دریا افتاد
تو با آن خستهحالی برنگشتی
دگر از آن حوالی برنگشتی
دریا بدون ماه تلاطم نمیکند
تا نور توست، راه کسی گم نمیکند
با ذكر یا كریم همه یاكریمها
خواندند با تو یا علی و یا عظیمها
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما
نزدیکتر شده به اجابت دعای ما