با من بیا هرچند صبرش را نداری
یک جا مرا در راه تنها میگذاری
تا چشم وا کرد این پسر، چشمانِ تر دید
خوب امتحان پس داد اگر داغِ پدر دید...
خم میشوم تا گامهایت را ببوسم
بگذار مادر جای پایت را ببوسم
حالا که باید مثل یک مادر بیایم
یارب! کمک کن از پس آن بر بیایم...
مردِ جوان دارد وصیت مینویسد
میگرید و ذکر مصیبت مینویسد
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی