ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
زینب اگر نبود حدیث وفا نبود
با رمز و راز عشق کسی آشنا نبود
با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
هر کس به سایۀ تو دو رکعت نماز کرد
با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد
از کوی تو ای قبلۀ عالم! نرویم
با دست تهی و دل پُر غم نرویم
حق روز ازل کل نِعَم را به علی داد
بین حکما حُکمِ حَکَم را به علی داد
در مأذنه گلبانگ اذان پیدا شد
آثار بهار بیخزان پیدا شد
فرو میخورد بغض در گلو را
عقب میزد پَرِ هر چه پتو را
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
وضو گرفتهام از بهت ماجرا بنویسم
قلم به خون زدهام تا كه از منا بنویسم