گم کرده چنان شبزدگان فردا را
خفتیم دو روزه فرصتِ دنیا را
بوی خداست میوزد از جانبِ یمن
از یُمنِ عشق رایحهاش میرسد به من
چشم تو خراب میشود بر سر کفر
کُند است برای حنجرت خنجر کفر
وضو گرفتهام از بهت ماجرا بنویسم
قلم به خون زدهام تا كه از منا بنویسم