در عصر نقابهای رنگی
در دورۀ خندههای بیرنگ
اگر مجال گریزت به خانه هم باشد
برای اینکه نمیرد حیات، میمانی
ما خواندهایم قصۀ مردان ایل را
نامآورانِ شیردلِ بیبدیل را
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
عمری به فکر مردمان شهر بودی
اما کسی حالا به فکر مادرت نیست
بگذار و بگذر این همه گفت و شنود را
کی میکنیم ریشهٔ آل سعود را؟