ماه پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت
ابر بی لطف قنوتش برکت بارش نداشت
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
همسنگر دردهای مردم بودی
چون سایه در آفتابشان گم بودی
این روزها چقدر شبیه ابوذرند
با سالهای غربت مولا برادرند
خود را به خدا همیشه دلگرم کنیم
یعنی دلِ سنگ خویش را نرم کنیم
فرمود که صادقانه در هر نَفَسی
باید به حساب کارهایت برسی
هشدار! گمان بینیازی نکنیم
با رنگ و درنگ، چهرهسازی نکنیم
تا عقل چراغ راهِ هر انسان است
اندیشهوری نشانۀ ایمان است
آیینۀ عشق با تو دمساز شود
یعنی که دری به روی تو باز شود
چقدر مانده به دریا، به آستان حسین
پر از طراوت عشق است آسمان حسین
شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود
جهان، مسخّر روح بزرگوار تو بود
هر کس نتواند که به ما سر بزند
در غربت آسمان ما پر بزند