چون غنچۀ گل، به خویش پیچید، علی
دامن ز سرای خاک، برچید علی
این جاده که بیعبور باقی مانده
راهیست که سمت نور باقی مانده
یک دفتر خون، شهادتین آوردند
از خندق و خیبر و حنین آوردند
از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
محبوبۀ ذات پاک سرمد زهراست
جان دو جهان و جان احمد زهراست
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟
تنها نه کسی تو را هماورد نبود
یک مردِ نبرد، یار و همدرد نبود
شعر از مه و مهرِ شبشکن باید گفت
از فاطمه و ابالحسن باید گفت