چون غنچۀ گل، به خویش پیچید، علی
دامن ز سرای خاک، برچید علی
روز، روز نیزه و شمشیر بود
ظهر داغ خون و تیغ و تیر بود
آنکه در خطّۀ خون، جان به ره جانان داد
لبِ لعلش به جهانِ بشریّت جان داد
بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو
تنها نه کسی تو را هماورد نبود
یک مردِ نبرد، یار و همدرد نبود