گفتند به من که از سفر میآیی
من منتظرم، بگو اگر میآیی
بی تو چگونه میشود از آسمان نوشت؟
از انعکاس سادۀ رنگینکمان نوشت؟
کوچههامان پر از سیاهی بود
شهر را از عزا درآوردند
بهنام آنکه جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت
حی علی الفلاح که گل کرده بعثتش
باید نماز بست نمازی به قامتش