بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
ای که وجود پاک تو آیینۀ زهراست
هر جا تو باشی اسم بابایت علی آنجاست
عشق فهمید که جان چیست دل و جانش نیست
سرخوش آنکس که در این ره سروسامانش نیست
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت