خونت سبب وحدت و آگاهی شد
این خون جریان ساخت، جهان راهی شد
قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
علی زره که بپوشد، همینکه راه بیفتد
عجیب نیست که دشمن به اشتباه بیفتد
ای خداوندی که از لطف تو جاه آوردهام
زآنچه بودستم گرفته بارگاه آوردهام...
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت