سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
بهنام آنکه جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش