سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
بهنام آنکه جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت
آسمان بیشک پر از تکبیرة الاحرام اوست
غم همیشه تشنۀ دریای ناآرام اوست
نام تو عطر یاس به قلب بهار ریخت
از شانههای آینه گرد و غبار ریخت
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش