سحر در حسرت دیدار تو چون ماه خواهد رفت
غروب جمعهای در ازدحام آه خواهد رفت
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید