باید که برای تو سرِ دار بمیرم
یکباره به پایت صد و ده بار بمیرم
شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در آرزوی تکرار علیست
مگر اندوه شبهای علی را چاه میفهمد؟
کجا درد دل آیینهها را آه میفهمد؟
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت