لالۀ سرخی و از خون خودت، تر شدهای
بیسبب نیست که اینگونه معطر شدهای
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
حاجیان آمدند با تعظیم
شاکر از رحمت خدای رحیم
تا در حریم امن ولا پا گذاشتهست
پا جای پای حضرت زهرا گذاشتهست
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت