به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
این چندمین نامهست بابا مینویسم؟
هر چند یادت نیست امّا مینویسم
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت