در دل بیخبران جز غم عالم غم نیست
در غم عشق تو ما را خبر از عالم نیست
به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
محمّدا به که مانی؟ محمّدا به چه مانی؟
«جهان و هر چه در او هست صورتاند و تو جانی»
آسمان ابریست، آیا ماه پیدا میشود؟
ماه پنهان است، آیا گاه پیدا میشود؟
نی از تو حیات جاودان میخواهم
نی عیش و تَنعُّم جهان میخواهم
خداوندا به ذات کامل خویش
به دریاهای لطف شامل خویش
ای دوای درون خستهدلان
مرهم سینۀ شکستهدلان
ای وجود تو اصل هر موجود
هستی و بودهای و خواهی بود
چه کُند میگذرد لحظههای دور از تو
نمیکنند مگر لحظهها عبور از تو
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را
بخواب بر سر زانوی خستهام، سر بابا
منم همان که صدا میزدیش: دختر بابا