یک عمر شهید بود و، دل باخته بود
بر دشمن و نفس خویشتن تاخته بود
هر زمانی که شهیدی به وطن میآید
گل پرپر شده در خاطر من میآید
هر غنچه به باغ سوگوار تو شدهست
هر لاله به دشت داغدار تو شدهست
تن فرزند بهر مادر آمد
اگر او رفت با پا، با سر آمد
زخم من کهنه زخم تو تازه
زخمی پنجههای بیرحمیم
دست مرا گرفت شبیه برادری
گفتم سلام، گفت سلام معطری