تا تو بودی، نفسِ آینه دلگیر نبود
در دلم هیچ، به جز نقش تو تصویر نبود
هر سال، ماجرای تو و سوگواریات
عهدیست با خدای تو و خون جاریات
دستی كه طرح چشم تو را مست میكشید
صد آسمان ستاره از آن دست میكشید
با پای سر به سِیْر سماوات میرویم
احرام بستهایم و به میقات میرویم