اگر مجال گریزت به خانه هم باشد
برای اینکه نمیرد حیات، میمانی
آن تشنهلبی که منصب سقّا داشت
وقتی به حریم علقمه پای گذاشت
نوخاستهای ز نسل درد آمده است
با گرمی خون و تیغ سرد آمده است
تيغيم که در فراز، رعبانگيزيم
هنگام فرود، خون دشمن ريزيم
عمری به فکر مردمان شهر بودی
اما کسی حالا به فکر مادرت نیست
کی غیرت مردانۀ ما بگذارد
دشمن به حریم خانه پا بگذارد؟
پیکار علیه ظالمان پیشهٔ ماست
جان در ره دوست دادن اندیشهٔ ماست