زینب اگر نبود حدیث وفا نبود
با رمز و راز عشق کسی آشنا نبود
یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
میکند زین دو یکی در دل جانان، اثری
حق روز ازل کل نِعَم را به علی داد
بین حکما حُکمِ حَکَم را به علی داد
در مأذنه گلبانگ اذان پیدا شد
آثار بهار بیخزان پیدا شد
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
چه خوش باشد که راه عاشقی تا پای جان باشد
خصوصاً پای فرزند علی هم در میان باشد
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید
زره پوشیده از قنداقه، بیشمشیر میآید
شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر میآید