تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچکس حدس نمیزد که چنین سر برسد
از سمت حرم شنیدهام میآید
با تیغ دو دم شنیدهام میآید
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست