بعید نیست غمت همچنان شهید بگیرد
بگیرد و همه جا باز بوی عید بگیرد
با علمت اگر عمل برابر گردد
کام دو جهان تو را میسر گردد
شهادت را به نام کوچکش هر شب صدا کردی
تو که هر روز و هر جا زندگیهایی بنا کردی
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچکس حدس نمیزد که چنین سر برسد
تنت از تاول جانسوز شهادت پر بود
سینهات از عطش سرخ زیارت پر بود
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست