شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

به نام شهید

بعید نیست غمت همچنان شهید بگیرد
بگیرد و همه جا باز بوی عید بگیرد

بعید نیست که چشمش به خاک و خون بنشیند
کسی که خون شهید تو را ندید بگیرد

کسی که دل بدهد به قرار و قولِ غریبه
چه هیچ‌ها که از این وعده و وعید بگیرد

اگر که عقل سلیم است غیر پند ز تاریخ
چه می‌تواند از این ماضی بعید بگیرد؟

حرم کجاست؟ همین کوچه که به نام شهید است
بگو به رهگذرش حاجت و امید بگیرد

بگو به رهگذر چارراه بی‌طرفی‌ها
همیشه فاصله از دشمن پلید بگیرد  

در آزمون غمت مرگ از شروط قبولی‌ست
خوشا که نقش به خون برگه‌ای سفید بگیرد