تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچکس حدس نمیزد که چنین سر برسد
به صحرا بنگرم، صحرا تو بینم
به دریا بنگرم، دریا تو بینم
دلا غافل ز سبحانی، چه حاصل؟
مطیع نفس و شیطانی، چه حاصل؟
خدایا! داد از این دل، داد از این دل
که یکدم مو نگشتُم شاد از این دل
شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود
جهان، مسخّر روح بزرگوار تو بود
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست