هستی ندیده است به خود ماتم اینچنین
کی سایهای شد از سر عالم کم اینچنین؟
برای لحظۀ موعود بیقرار نبودم
چنانکه باید و شاید در انتظار نبودم
از «الف» اول امام از بعد پیغمبر علیست
آمر امر الهی شاه دینپرور علیست
غمی ویرانتر از بغض گلو افتاده در جانش
بزرگی که زبانزد بود دراین شهر ايمانش
عمریست که دمبهدم علی میگویم
در حال نشاط و غم علی میگویم
شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود
جهان، مسخّر روح بزرگوار تو بود