ماه پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت
ابر بی لطف قنوتش برکت بارش نداشت
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود
جهان، مسخّر روح بزرگوار تو بود