فراتر است، از ادراک ما حقیقت ذاتش
کسی که آینۀ ذات کبریاست صفاتش
«اَلا یا اَیها السّاقی اَدِر کأسا و ناوِلها»
که درد عشق را هرگز نمیفهمند عاقلها
دوباره لرزش دست تو بیشتر شده است
تمام روز تو در این اتاق سر شده است
ای تا به قیامت علم فتح تو قائم
سلطان دو عالم، علی موسی کاظم
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را