چون گنج، نهان کن غم پنهانی خویش
منما به کسی بی سر و سامانی خویش
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
از «الف» اول امام از بعد پیغمبر علیست
آمر امر الهی شاه دینپرور علیست
از سمت حرم شنیدهام میآید
با تیغ دو دم شنیدهام میآید
این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم
افتد از نالۀ او زلزله بر عرش عظیم
آن سوی حصار را ببینیم ای کاش
آن باغ بهار را ببینیم ای کاش
عمریست که دمبهدم علی میگویم
در حال نشاط و غم علی میگویم
سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی
عروجت را گواهی میدهد این سِیْر عرفانی