رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
در خاک دلی تپنده باقی ماندهست
یک غنچۀ غرق خنده باقی ماندهست
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
ای تا به قیامت علم فتح تو قائم
سلطان دو عالم، علی موسی کاظم
این چندمین نامهست بابا مینویسم؟
هر چند یادت نیست امّا مینویسم
سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی
عروجت را گواهی میدهد این سِیْر عرفانی