زینب اگر نبود حدیث وفا نبود
با رمز و راز عشق کسی آشنا نبود
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
حق روز ازل کل نِعَم را به علی داد
بین حکما حُکمِ حَکَم را به علی داد
در مأذنه گلبانگ اذان پیدا شد
آثار بهار بیخزان پیدا شد
چشم تو خراب میشود بر سر کفر
کُند است برای حنجرت خنجر کفر
سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی
عروجت را گواهی میدهد این سِیْر عرفانی