سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
این جاده که بیعبور باقی مانده
راهیست که سمت نور باقی مانده
یک دفتر خون، شهادتین آوردند
از خندق و خیبر و حنین آوردند
از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم