سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
این روزها پروندۀ اعمال ما هستند
شبنامههای روز و ماه و سال ما هستند
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره میزنند... مریضی شفا گرفت
قد قامت تو کلام عاشورا بود
آمیخته با قیام عاشورا بود
هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد
او ماند که در کنار زینب باشد