كوی امید و كعبۀ احرار، كربلاست
معراج عشق و مطلع انوار، كربلاست
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
ای سفیر صبح! نور از لامکان آوردهای
بر حصار شب دمی آتشفشان آوردهای
برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
قد قامت تو کلام عاشورا بود
آمیخته با قیام عاشورا بود
هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد
او ماند که در کنار زینب باشد