چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
ز رویت نه تنها جهان آفریدند
به دنبال تو کهکشان آفریدند...
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم