ما بهر ولای تو خریدیم بلا را
یک لحظه کشیدیم به آتش یمِ «لا» را
کوفه میدان نبرد و سرِ نی سنگر توست
علمِ نصرِ خدا تا صف محشر، سر توست
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
سنگها آینهها نام تو را میخوانند
اهل دل، اهل صفا، نام تو را میخوانند...
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید
اهل دل را شد نصیب از لطف جانان، اعتکاف
فیض حق باشد برای هر مسلمان، اعتکاف
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
باز گویا هوای دل ابریست
باز درهای آسمان باز است