بار بربندید آهنگ سفر دارد حسین
نیّت رفتن در آغوش خطر دارد حسین
زمین تشنه و تنپوش تیره... تنها تو
هزار قافله در اوج بیکسیها تو
برپا شدهست در دل من خیمهٔ غمی
جانم! چه نوحه و چه عزا و چه ماتمی!
این همه آیینگی از انعکاس آه کیست؟
چشمهها در رودرود غصۀ جانکاه کیست؟
بر خاکی از اندوه و غربت سر نهادهست
بر نیزهٔ تنهایی خود تکیه دادهست